امشب یادآور مبعث و آغاز رسالت فخرعالمیان و پیام آور صلح و سعادت برای بشر است.در این شب انسان و ملک و زمین و آسمان در جشنواره شاد بعثت به شادی و هلهله مشغولند.اما من در شبهای شادی بی اختیار به یاد روستای مادری و زادگاه زیبای خود و مردمان نیک و فرزندان شایسته و زنان شیردل و پاکدامن آن میافتم.دلم در این نیمه شب بعد از یک روز کاری سنگین نیز هوای آنجا را کرده ای کاش آنجا بودم بین اقوام تا در فضای آزاد حیاط بزرگ خانه روستاییمان به گپ و گفتگو مینشستیم و شب نیز با تماشای یک دنیا ستاره در آسمان به آغوش خواب رفته و صبح با اذان سید دوست داشتنی روستا از خواب بیدار شده و فردا صبح هم با بچه ها اوسردو یا چشمه انجیری یا یاپاکمر یا دودوور میرفتیم اما من فرسنگها دورم و فقط باید بگویم: دلم تنگ پیون کنار جووه اسیر زلالیه او سردووه دلم تنگه سی تنگسه تنگ سه دلم تنگه سی چی منه کتر سه دلم تنگه سی ماهیل من کره شرینی و شادادبی وسرخی تیدره تماشی یه دنیا ستاره منه آسمون به هنگام خوی سر پشت بوم دلم تنگه کهنه دلم تنگه نو دلم تنگه دی و دلم تنگه بو:. عید مبارک .شب بخیر