سلام گاهی به راحتی میشودد کسی را شاد کرد و مایه خوشحالی دیگران شد.کافی است کمی تامل کرده و قدری دقت کنیم.لحظات زود میگذرند و فرصتها به سرعت از کف میروند.باید زمان را دریافت و فرصتها را شناخت البته نباید فرصت طلب بود.بیاییم جوانهاا را تحمل کرده و پیران را دریابیم.روزی در محل کار نشسته و مشغول انجام کار روزانه بودم که خانمی با لباس مشکی و چشم اشکبار و دسته ای گل به دست وارد شد.سلام کرد و از من تشکر نمودد:من غافلگیر شده و جاخوردم لباس مشکی و دیده گریان و دستهه گل و تشکر.گفتم موضوع چیست گفت آقای دکتر آمده تشکر کنم.گفتم بابت چی؟ گفت روزی با مادر شوهر پیرم که تمام فرزندان وی را رها کرده بودند نزدتان آآمدم وگفتم ای پیرزن آلزایمرگرفته و کنترل رفتار و گفتار خود را ندارد و همه اورا رها کرده اند و اوبه ما پناه آورده ولی باعث زحمت و درد سر و غیره فابل تحمل است و تو در جوابم گفتی قدر این این فرصت را بدان که عمر وی کفاف چانه زدن و گله گذاری ندارد:آن سخن را با اکراه پذیرفته ولی اجرا کردم و او سه روز پیش درگذشت و همه از من بابت نگهداری او تشکر میکنند و تبریک میگویند و من گرچه از مرگ او ناراحتم و جایش خالیست اما به خودم افتخار میکنم و آمده ام تا سهم شما از این افتخار را با دسته گل نشان دهم.خدایا قدرتی به ما عطاکن تا نرنجیم و نرنجانیم: