سلام
باهاتون موافقم که خوشبختي يه امر ذهني است و بستگي به ديد خودمون نسبت به مسايل داره...اما هميشه نياز هايي که تامين نميشن اين حس رو در فرد به وجود مي آورند که خوشبخت نيست...حالا اين فرد هر چقدر هم که از تواناييهاش استفاده کنه....اونم استفاده درست منظورمه ....و وقتي تامين اين نيازها در محدوده توان اون فرد نباشه خب طبعن احساس خوشبختي نمي کنه...مثلن جواني که تحصيلات،کار ،پول کافي،ظاهر مناسب ،خانواده خوب،..و همه شرايط رو داره خب از ديد ديگران فرد خوشبختي هست اما وقتي نياز به ازدواج داشته باشه و موقعيت فراهم نشه و يا مورداي ازدواجش جور نشن خب نياز اجازه بهش نمي ده که احساس خوشبختي کنه...
يا زوجي که دوست دارند فرزند دار بشن و همه درمانها رو انجام دادن و سالها هم منتظر فرزند هستن ...اگرچه همه امکانات رفاهي رو داشته باشن ...بازم نيازشون تامين نميشه ...بنابر اين احساس خوشبختي نميکنن....پس شما يه لطفي کنيد و بگيد که وقتي افراد از تواناييهاشون استفاده مي کنن و تلاششون رو هم ميکنن اما به هدفشون نمي رسن و مهمتر اينکه نيازهاشون تامين نميشه چطور بايد ذهنيتشون رو تغيير بدن و احساس خوشبختي کنن؟؟من هر چقدر هم که بپذيرم شرايط ازدواج برام فراهم نيست يا نمي تونم بچه دار بشم بازم حسش در درونم هست که افسوس که قسمتم نشد....همين يعني نداشتن احساس خوشبختي...درسته؟
سلام.نگفتيد شما من رو ميشناسيد؟